محمد علی کلی
از کاسیوس مارسلوس تا محمد علی کلی
داستان زندگی محمد علی داستان جالبی است. پسر بچه سیاه پوستی که پس از دزدیده شدن دوچرخهاش تصمیم گرفت به تمرین بوکس بپردازد تا بتواند از حق خود دفاع کند، پس از مدت کوتاهی تبدیل به نامدارترین و پرآوازهترین ورزشکار تاریخ جهان شد.
از کاسیوس مارسلوس تا محمد علی کلی
17 ژانویه سالروز تولد مردی است که به او لقب «ورزشکار قرن» دادهاند. محمد علی، بوکسور افسانهای و قهرمان سابق بوکس حرفهای سنگین وزن جهان در حالی هفتادمین سالگرد تولد خود را جشن میگیرد که از مدتها قبل به دلیل ابتلا به بیماری پارکینسون وضعیت جسمانی مناسبی ندارد. او که روزی با مشتهای آهنین خود، حریفان را یکی پس از دیگری در رینگ بوکس به زمین میزد، اکنون با بیماری خود دست و پنجه نرم میکند.
داستان زندگی محمد علی داستان جالبی است. پسر بچه سیاه پوستی که پس از دزدیده شدن دوچرخهاش تصمیم گرفت به تمرین بوکس بپردازد تا بتواند از حق خود دفاع کند، پس از مدت کوتاهی تبدیل به نامدارترین و پرآوازهترین ورزشکار تاریخ جهان شد. به مناسبت هفتادمین سالروز تولد محمد علی، نگاهی زندگی این قهرمان بزرگ می افکنیم.
دوران کودکی
محمد علی در روز 17 ژانویه 1942 در شهر لوییویل ایالت کنتاکی آمریکا دیده به جهان گشود. در بدو تولد، پدر و مادرش نام کاسیوس مارسلوس را برای او برگزیدند. پدر محمد علی یک نقاش تابلو بود و مادرش گاهی به عنوان نظافتچی کار میکرد تا هزینههای خانواده را تامین کند. دوچرخه علی زمانی که 12 ساله بود به سرقت رفت و او به پلیس مراجعه کرد تا این سرقت را گزارش کند. یک افسر پلیس به نام جو مارتین که در یک باشگاه محلی مربی بوکس بود علی را دعوت کرد که به باشگاهش برود تا بتواند از خودش در مقابل اشرار دفاع کند. علی دعوت این افسر پلیس را پذیرفت و خیلی زود استعداد خود را نشان داد.
مارتین، علی را دربرنامه تلویزیونی «قهرمانان فردا» که در یک شبکه تلویزیونی محلی پخش میشد معرفی کرد و او را به باشگاه کلمبیا در لوییویل برد. در آنجا یک مربی سیاهپوست به نام فرد استونر علم بوکس را به علی آموخت. یکی از مهمترین چیزهایی که علی در این دوران یاد گرفت نحوه حرکات ظریف و رقص پا بود. علی با وجود اینکه در درسهای مدرسه با مشکل مواجه بود، همه توجه و وقت خود را صرف بوکس کرد و پیشرفت چشمگیری داشت.
پرواز پروانه، نیش زنبور
علی در نوجوانی هر دو جایزه ملی و معتبر اتحادیه ورزشکاران آماتور و دستکش طلایی را از آن خود کرد. در سال 1960، در حالی که تنها 18 سال داشت همراه تیم ملی آمریکا در المپیک رم شرکت کرد. علی با 192 سانتیمتر قد به خوبی در رینگ جابهجا میشد و با رقص پا و مشتهای آهنین خود حریفان را مغلوب میکرد. او در دیدار نهایی زیبینگیف پیترسکوفسکی لهستانی را شکست داد و گردنآویز طلای المپیک را از آن خود کرد.
علی پس از قهرمانی در المپیک تبدیل به یک قهرمان ملی شد و چندی بعد تبدیل به یک بوکسور حرفهای شد. او در طی دهه 1960 به نظر شکستناپذیر میرسید چون همه رقابتهای خود را با پیروزی پشت سر میگذاشت و در بیشتر آنها نیزحریفان خود را ناک اوت میکرد.
علی در سال 1963 هنری کوپر قهرمان انگلیسی را شکست داد و در سال 1964 نیز سانی لیستون را ناک اوت کرد تا در 22 سالگی قهرمان سنگین وزن جهان شود.
علی که اغلب خود را «بزرگترین» میدانست، ابایی نداشت که به تعریف و تمجید از خودش بپردازد. معروف است که او قبل از مسابقه برای حریف رجزخوانی میکرد. علی یک بار به خبرنگاران گفته بود که میتواند «مثل پروانه پرواز کند و مثل زنبور نیش بزند».
سبک خاص علی در رجزخوانی برای حریفان و تعریف و تمجید از خود باعث شده بود که همواره در صدر اخبار رسانهها باشد.
گرویدن به اسلام
چندی بعد، وی با گروههای مسلمان سیاهپوست آشنا شد و به آنها پیوست. در این زمان، مبارزات حقوق مدنی سیاهپوستان در آمریکا در نقطه اوج خود قرار داشت و کاسیوس تحت تاثیر مالکوم ایکس، فعال حقوق بشر سیاهپوست و مسلمان نام خود را به کاسیوس ایکس تغییر داد. مدتی بعد الیجاه محمد یکی از رهبران مسلمان آمریکا نام «محمد علی» را برای او برگزید.
از آن پس کلی از همه خواست که دیگر او را با این نام صدا نکنند و به جای آن، به او محمد علی بگویند. وی اعلام کرد که "کلی" نامی بود که به نیاکان برده او داده شده بود؛ کلی در زبان انگلیسی به معنای خاک و گل است. محمدعلی در همین رابطه گفت: کلوسیوس کلی نام یک برده است. من این نام را انتخاب نکردهام و آن را نمیخواهم. من محمدعلی هستم، یک انسان آزاد و از همه مردم میخواهم که وقتی با من حرف میزنند یا درباره من حرف میزنند از این اسم استفاده کنند.
خودداری از شرکت در جنگ ویتنام
محمدعلی در سال 1965 برای دفاع از عنوان قهرمانی جهان خود یک بار دیگر مقابل سانی لیستون قرار گرفت و او را در راند اول ناک اوت کرد. بسیاری از مردم به ضربه نهایی علی لقب «مشت فانتوم» دادند چون آن قدر سریع، ناگهانی و پرقدرت بود که بسیاری از افرادی که در حال تماشای مسابقه بودند، این ضربه را ندیدند. علی پس از آن، هشت بار دیگر هم از عنوان قهرمانی خود با موفقیت دفاع کرد.
محمدعلی در آپریل 1967 به خدمت سربازی فراخوانده شد تا در جنگ ویتنام شرکت کند ولی او حضور در این جنگ را مغایر با تعالیم اسلام دانست و از معرفی خود به ارتش آمریکا خودداری کرد. وی دلیل امتناع خود از شرکت در جنگ ویتنام را این گونه بیان کرد: این جنگ خلاف تعالیم قرآن مجید است. قصد ندارم از بار مسئولیت شانه خالی کنم ولی به مسلمانان دستور داده شده که در هیچ جنگی شرکت نکنند مگر اینکه توسط خدا یا پیامبر اعلام شود. ما در جنگ مسیحیها یا کفار شرکت نمیکنیم. من هیچ مشکلی با ویتنامیها ندارم. تاکنون هیچ یک از ویتنامیها به من کاکاسیاه نگفتهاند.
پس از این اظهار نظر بود که رسانههای آمریکایی به شدت از محمدعلی انتقاد کردند و او را «خائن به وطن» نامیدند. همچنین کمیته ورزشکاران ایالت نیویورک و انجمن جهانی بوکس او را تعلیق کرده و مدالهای قهرمانی سنگین وزنش را از او پس گرفتند.
علی در واکنش به این اقدامات گفت: من مدالهایم را پس میدهم، ثروتم را از دست میدهم و شاید آیندهام را هم خراب کنم. بسیاری از انسانهای بزرگ برای اعتقادات مذهبیشان این گونه مورد آزمایش قرار گرفتهاند. اگر از این آزمایش سربلند بیرون بیایم، قویتر از همیشه خواهم بود.
علی به دلیل خودداری از شرکت در جنگ در دادگاه گناهکار شناخته شد و به 5 سال زندان محکوم شد اما پس از فرجامخواهی از زندان آزاد شد. سه سال بعد، دیوان عالی ایالات متحده او را تبرئه کرد.
بازگشت محمدعلی سرانجام پس از کش و قوسهای فراوان
علی در سال 1970 یک بار دیگر مجوز حضور در رینگ بوکس را پیدا کرد. او به کمک یک سناتور ایالتی اجازه پیدا کرد که در ایالت جورجیا به بوکس بپردازد. علی در این ایالت جبری کواری را شکست داد. وی مدت کوتاهی پس از این مسابقه، با حکم دیوان عالی ایالت نیویورک اجازه پیدا کرد که به رقابتهای خود در نیویورک ادامه دهد. علی در دسامبر 1970 با اسکار بوناونا مواجه شد و پس از 14 راند نفس گیر موفق شد حریف خود را در راند پانزدهم شکست دهد. این پیروزی راه علی را برای حضور در دیدار نهایی و مبارزه با جو فریزر هموار کرد.
مبارزه قرن
علی و فریزر در تاریخ هشتم مارچ 1971 با یکدیگر رو در رو شدند . این مسابقه که با عنوان «مبارزه قرن» شناخته میشود، یکی از معروفترین مبارزات ورزشی تاریخ است. در این مبارزه، دو بوکسور قدرتمند و شکست ناپذیر با یکدیگر مواجه شده بودند و هر دو شایستگی زیادی برای کسب عنوان قهرمانی سنگین وزن جهان داشتند. دو بوکسور به سختی با یکدیگر درگیر شدند، اما در نهایت فریزر در راند پانزدهم و پایانی با یک هوک چپ پر قدرت، علی را نقش زمین کرد و در نهایت این مبارزه را به سود خود پایان داد. این اولین باخت حرفهای محمدعلی بود. گفته میشود که میلیونها بیننده تلویزیونی به شکل زنده شاهد این مبارزه بودند.
s
غرش در جنگل
در سال 1974 علی با پیروزی مقابل جورج فورمن که جو فریزر را شکست داده بود، یک بار دیگر عنوان قهرمانی سنگین وزن را از آن خود کرد. این مبارزه به درخواست محمدعلی در زئیر (کنگوی فعلی) برگزار شد تا به پیشرفت و توسعه این بخش از آفریقا کمک کند. علی به این مبارزه عنوان «غرش در جنگل» داد.
علی پس از این چند بار دیگر با جو فریزر مبارزه کرد، از جمله یک بار در نیویورک و یک بار در فیلیپین علی در هر دو مسابقه پیروز شد تا عنوان قهرمانی سنگین وزن جهان خود را حفظ کند. در سال 1975 نشریه معتبر اسپورتس ایلاستریتد، علی را به عنوان «ورزشکار سال» انتخاب کرد.
علی در این زمان از تاکتیکی که مخصوص خود او بود در مبارزاتش استفاده میکرد. او به طناب رینگ میچسبید و اجازه میداد که حریف به او حمله کند و پس از این که او کاملا خسته میشد، در راندهای پایانی ضربات قدرتمند خود را شروع میکرد و حریف را از پا در میآورد.
علی 10 بار دیگر با موفقیت از عنوان قهرمانی خود دفاع کرد، ولی در فوریه 1978 در مبارزهای که در لاس وگاس برگزار شد، از لئون اسپینکس شکست خورد و عنوان قهرمانی خود را واگذار کرد. تنها هفت ماه بعد بود که علی در نیواورلئان، اسپینکس را مغلوب کرد و اولین بوکسور تاریخ شد که سه بار عنوان قهرمانی سنگین وزن را پس گرفته است.
محمدعلی دراواخر دوره حرفهایش به دلیل ابتلا به بیماری پارکینسون دچار افت سرعت شده بود. آخرین مبارزه این بوکسور افسانهای در سال 1981 برگزار شد. او در طی دوران بوکس حرفهای خود مجموعا 61 بار روی رینگ رفته بود.
فعال اجتماعی
به این ترتیب دوران بوکس محمدعلی به سر رسید ولی دوران فعالیت اجتماعی و سیاسی او تازه آغاز شده بود و با وجود این که بیمار بود، به طور فعال در مجامع عمومی ظاهر میشد.
علی در زمان انتخابات آمریکا به نفع جیمی کارتر و سایر نامزدهای دموکرات فعالیت تبلیغاتی میکرد و در چند بنیاد خیریه مبارزه با فقر و حمایت از کودکان فعال بود. به این ترتیب چهره او از یک ورزشکار و قهرمان بوکس به یک فعال اجتماعی تغییر کرد. محمدعلی در المپیک 1996 آتلانتا به عنوان یکی از حمل کنندگان مشعل المپیک انتخاب شد و همچنین در مراسم افتتاحیه بازیها، مشعل اصلی ورزشگاه المپیک را روشن کرد. وی همچنین در سال 1991 به عنوان معروفترین آمریکایی جهان انتخاب شده بود.
لیلا، دختر محمدعلی در سال 1999 شروع به ورزش بوکس کرد. این در حالی است که پدرش در سال 1978 با بوکس زنان مخالفت کرده بود. او میگفت "زنان برای ضربه خوردن و مبارزه کردن ساخته نشدهاند. بدن آنها طوری نیست که مدام در معرض ضربات مشت باشند."
محمدعلی در سپتامبر 1999 به عنوان ورزشکار قرن ایالت کنتاکی انتخاب شد و در مراسمی از او تقدیر شد. در سال 2001 فیلمی از زندگی او ساخته شد. در این فیلم که «علی» نام داشت، ویل اسمیت به جای محمدعلی به ایفای نقش پرداخت. اسمیت به دلیل بازی در این فیلم نامزد دریافت جایزه اسکار شد. این در حالی بود که وی پیش از ساخت فیلم، از قبول این نقش خودداری میکرد تا این که محمدعلی شخصا از او خواست در نقش او بازی کند.
علی در نوامبر 2005 به دلیل خدماتش در جنبش حقوق مدنی آمریکا، مدال آزادی رییس جمهوری آمریکا را دریافت کرد. وی همچنین موفق شد جایزه صلح "اتو هان" آلمان را از آن خود کند.
علی در تاریخ 19 نوامبر 2005 (نوزدهمین سالروز آخرین ازدواجش) مرکز غیر انتفاعی محمد علی را با سرمایه 60 میلیون دلار در شهر محل تولدش بازگشایی کرد. این مرکز عام المنفعه روی مسایلی همچون صلح، مسئولیت اجتماعی و توسعه متمرکز است.
در وب سایت مرکز غیرانتفاعی محمدعلی آمده است: علی از زمانی که از رشته بوکس بازنشسته شد، خود را وقف تلاشهای بشردوستانه در سراسر جهان کرده است. او یک فرد مسلمان است و به سراسر جهان سفر میکند و از نام و حضور خود برای مبارزه با گرسنگی و فقر استفاده میکند. او همچنین از تلاشهای آموزشی از هر نوع حمایت کرده، مردم را تشویق میکند که کودکان بی سرپرست را تحت حمایت خود قرار دهند و از آنها میخواهد که به یکدیگر احترام گذاشته و همدیگر را درک کنند. برآورد میشود که علی تاکنون برای تامین 22 میلیون وعده غذایی برای گرسنگان تلاش کرده است. علی به طور متوسط 200 روز در سال در سفر است.
محمدعلی در حال حاضر به همراه همسر چهارمش در مزرعه کوچکی نزدیک برین اسپرینگ در ایالت میشیگان زندگی میکند.
محمد علی سال ها است که از بیماری پارکینسون رنج می برد، دچار لرزش شده و با کمک ویلچر به تماشای مبارزه دخترش «لیلا» در نیویورک می نشیند اما دنیا هنوز خاطره این بوکسور مسلمان را فراموش نکرده است.
روز چهارشنبه، شصت و پنجمین سالروز تولد محمد علی بود. صدایی که زمانی متعلق به قوی ترین و بزرگترین بوکسور جهان بود، اکنون به زمزمه ای گنگ تبدیل شده و اغلب با کمک اشاره دست و صورت صحبت می کند. بیماری پارکینسون و اثرات آخرین جراحی روی ستون فقراتش، بدن علی را ضعیف کرده. او به سرعت خسته می شود اما ذهنش هنوز فعال و هوشیار است و بالارفتن سن، عشق او به مردم را کمرنگ نکرده است.
قهرمان سنگین وزنی که زمانی همه مردم جهان را متحیر کرده بود، اکنون شهروندی آرام است. مثل همه بازنشسته ها، از میشیگان به منطقه ای گرم مهاجرت کرده تا از سرما در امان باشد. علاقه مندانی که برای دیدنش به اسکاتسدل آریزونا، محل زندگی او با همسر چهارمش «لونی» می روند، اغلب علی را غرق در رؤیای گذشته، درحال تماشای فیلم مبارزات یا مستندهایی که از زندگی اش ساخته شده، می یابند.
او بیش از هر چیز فیلم مصاحبه های خود را دوست دارد. لونی در مورد او می گوید:«محمد کمی احساساتی است. دوست دارد چیزهای متعلق به گذشته را تماشا کند و بیشتر از تماشای مصاحبه های قدیمش لذت می برد.» گاهی فکر می کنم او از خودش می پرسد «این منم؟ من این چیزها را گفتم؟»
محمد علی در روزهای جوانی در اوج آمادگی و شادابی موفق شد با شکست جورج فورمن در زئیر و غلبه بر جو فریزر در فیلیپین، نام خود را جاودانه کند. چهره مرد جوان اکنون به خاطر بیماری پارکینسون در هم شکسته و سال ها پیرتر از سن واقعی اش به نظر می رسد. اکنون علی به جای رقص پای مشهورش که جهان را شگفت زده کرده بود، باید با کمک walker راه برود که پیامد جراحی روی ستون فقراتش برای اصلاح عصب های این ناحیه است.
محمد علی برخی روزها حال بهتری دارد. نامه هوادارانش را می خواند و با دست های لرزانش برایشان امضا می کند. لونی توضیح می دهد:«به اندازه ای به او دارو می دهیم که بتواند روز را به خوبی بگذراند نه آن قدر که کاملاً عادی به نظر برسد. اگر داروی بیشتری مصرف کند بهتر به نظر می رسد اما ما این کار را نمی کنیم.
نمی خواهیم بیش از حد دارو بخورد.» روز تولد علی با تلفن ۹ فرزندش و سایر اقوام سپری می شود. تنها درخواست او گردش در مغازه های مورد علاقه اش است تا مردم را هم ببیند. یکی از دخترانش «هانا» معتقد است: طبیعتاً مردم از دیدن اثرات بیماری پارکینسون روی او متأثر می شوند اما اگر می توانستند ببینند که در زندگی روزانه اش چقدر آرام است، تأسف نمی خوردند. او در آرامش کامل قرار دارد. مردی که با رجزخوانی های خود همیشه خبرساز بود و مصاحبه های متعدد تلویزیونی و مطبوعاتی داشت، اکنون نمی تواند در مورد خودش چیزی بگوید.
هانا اغلب به نوارهای ضبط شده از مصاحبه های پدرش در سال ۱۹۷۹ گوش می کند، هنگامی که او و خواهرش لیلا خردسال بودند و صدای محمدعلی قدرتمند و عقایدش استوار است. نوار با این جمله شروع می شود: «این محمد علی است که صحبت می کند تا آیندگان بدانند در دنیا چه می گذرد.» علی عقایدش را در مورد جنگ و صلح بیان کرده و با جرج فورمن در مورد خدا و مذهب گفت و گو می کند. هانا نزدیکترین رابطه عاطفی را با پدرش دارد و می خواهد دوره آموزشی پرستاری را طی کند تا بتواند مراقبت از او را برعهده بگیرد.
به گفته هانا، محمد علی همیشه می گویدبه اندازه ۱۰۰ نفر زندگی کرده، همه دنیا را دیده و اصلاً تأسف نمی خورد. «جن کیلروی» همراه همیشگی علی که مدیر مالی او بود، سال ها تنها سفید پوست در گروه او نیز بود. وی می گوید:«وقتی برای مبارزه با جورج فورمن در تاریکی صبح در زئیر فرود آمدیم، هزاران نفر به استقبال علی آمده بودند. از من پرسید آنها از چه چیزی متنفرند. گفتم از سفیدها.
علی گفت: «نمی توانم به آنها بگویم جورج فورمن سفید پوست است.» کیلروی ادامه می دهد:« به او گفتم آنها از بلژیکی ها هم متنفرند چون بر این کشور سلطه داشته. سپس علی از مردم خواست سکوت کنند و به آنها گفت جورج فورمن بلژیکی است.»